مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2283

1. ساقی فرخ رخ من جام چو گلنار بده

2. بهر من ار می‌ندهی بهر دل یار بده

3. ساقی دلدار تویی چاره بیمار تویی

4. شربت شادی و شفا زود به بیمار بده

5. باده در آن جام فکن گردن اندیشه بزن

6. هین دل ما را مشکن ای دل و دلدار بده

7. باز کن آن میکده را ترک کن این عربده را

8. عاشق تشنه زده را از خم خمار بده

9. جان بهار و چمنی رونق سرو و سمنی

10. هین که بهانه نکنی ای بت عیار بده

11. پای چو در حیله نهی وز کف مستان بجهی

12. دشمن ما شاد شود کوری اغیار بده

13. غم مده و آه مده جز به طرب راه مده

14. آه ز بیراه بود ره بگشا بار بده

15. ما همه مخمور لقا تشنه سغراق بقا

16. بهر گرو پیش سقا خرقه و دستار بده

17. تشنه دیرینه منم گرم دل و سینه منم

18. جام و قدح را بشکن بی‌حد و بسیار بده

19. خود مه و مهتاب تویی ماهی این آب منم

20. ماه به ماهی نرسد پس ز مه ادرار بده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
* کوته کنیم که قصه ما کار دفترست
شعر کامل
سعدی
* از سر شمشیر و از نوک قلم زاید هنر،
* ای برادر، همچو نور از نار و نار از نارون
شعر کامل
ناصرخسرو
* سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
* هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
شعر کامل
سعدی