مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2300

1. با زر غم و بی‌زر غم آخر غم با زر به

2. چون راهروی باری راهی که برد تا ده

3. بشنو سخن یاران بگریز ز طراران

4. از جمع مکش خود را استیزه مکن مسته

5. آدم ز چه عریان شد دنیا ز چه ویران شد

6. چون بود که طوفان شد ز استیزه که با مه

7. تا شمع نمی‌گرید آن شعله نمی‌خندد

8. تا جسم نمی‌کاهد جان می‌نشود فربه

9. خوی ملکی بگزین بر دیو امیری کن

10. گاو تو چو شد قربان پا بر سر گردون نه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد
* دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد
شعر کامل
حافظ
* چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
* همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* اگر چه مغز بادام است بس نغز
* بباید پوست کندن تا دهد مغز
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی