مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2356

1. ماییم قدیم عشق باره

2. باقی دگران همه نظاره

3. نظارگیان ملول گشتند

4. ماند این دم گرم شعله خواره

5. چون چرخ حریف آفتابیم

6. پنهان نشویم چون ستاره

7. انگشت نما و شهره گشتیم

8. چون اشتر بر سر مناره

9. از ما بنماند جز خیالی

10. و آن نیز برفت پاره پاره

11. مردان طریق چاره جستند

12. با هستی خود نبود چاره

13. در آتش عشق صف کشیدند

14. چون آهن و مس و سنگ خاره

15. مردانه تمام غرق گشتند

16. اندر دریای بی‌کناره


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا نقش خیال دوست با ماست
* ما را همه عمر خود تماشاست
شعر کامل
مولوی
* گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت
* همی‌گوید خوشم زیرا خوشی‌ها زان دیار آمد
شعر کامل
مولوی
* سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
* بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران
شعر کامل
سعدی