مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2391

1. بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده

2. دروازه بلا را بر عشق باز کرده

3. بازار یوسفان را از حسن برشکسته

4. دکان شکران را یک یک فراز کرده

5. شمشیر درنهاده سرهای سروران را

6. و آن گاهشان ز معنی بس سرفراز کرده

7. خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته

8. و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده

9. آن حلقه‌های زلفت حلق که راست روزی

10. ای ما برون حلقه گردن دراز کرده

11. از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد

12. کشتی جان ما را دریای راز کرده

13. ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده

14. وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده

15. بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر

16. کت بنده کمینم وآنگه تو ناز کرده

17. ای خاک پای نازت سرهای نازنینان

18. وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده

19. ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز

20. گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه خوش گفت جمشید با تاج و گنج
* که یک جو نیرزد سرای سپنج
شعر کامل
حافظ
* ز بار دل به لرزیدن صنوبر راسبک سازد
* اگر در بوستان در جلوه آید سرو بالایش
شعر کامل
صائب تبریزی
* امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی
* بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا
شعر کامل
مولوی