مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2400

1. گل را نگر ز لطف سوی خار آمده

2. دل ناز و باز کرده و دلدار آمده

3. مه را نگر برآمده مهمان شب شده

4. دامن کشان ز عالم انوار آمده

5. خورشید را نگر که شهنشاه اختر است

6. از بهر عذر گازر غمخوار آمده

7. منگر به نقطه خوار تو آن را نگر که دوست

8. اندر طواف نقطه چو پرگار آمده

9. آن دلبری که دل ز همه دلبران ربود

10. اندر وثاق این دل بیمار آمده

11. این عشق همچو روح در این خاکدان غریب

12. مانند مصطفاست به کفار آمده

13. همچون بهار سوی درختان خشک ما

14. آن نوبهار حسن به ایثار آمده

15. پنهان بود بهار ولی در اثر نگر

16. زو باغ زنده گشته و در کار آمده

17. جان را اگر نبینی در دلبران نگر

18. با قد سرو و روی چو گلنار آمده

19. گر عشق را نبینی در عاشقان نگر

20. منصوروار شاد سوی دار آمده

21. در عین مرگ چشمه آب حیات دید

22. آن چشمه ای که مایه دیدار آمده

23. آمد بهار عشق به بستان جان درآ

24. بنگر به شاخ و برگ به اقرار آمده

25. اقرار می‌کنند که حشر و قیامت است

26. آن مردگان باغ دگربار آمده

27. ای دل ز خود چو باخبری رو خموش کن

28. چون بی‌خبر مباش به اخبار آمده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ظاهر آنست که با سابقه حکم ازل
* جهد سودی نکند تن به قضا دردادم
شعر کامل
سعدی
* من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
* جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
شعر کامل
سعدی
* اگر عناب دفع خون کند از روی خاصیت
* کنارم از چه رو گردد ز خون دیده عنابی
شعر کامل
خواجوی کرمانی