مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2450

1. در دل خیالش زان بود تا تو به هر سو ننگری

2. و آن لطف بی‌حد زان کند تا هیچ از حد نگذری

3. با صوفیان صاف دین در وجد گردی همنشین

4. گر پای در بیرون نهی زین خانقاه شش دری

5. داری دری پنهان صفت شش در مجو و شش جهت

6. پنهان دری که هر شبی زان در همی‌بیرون پری

7. چون می‌پری بر پای تو رشته خیالی بسته‌اند

8. تا واکشندت صبحدم تا برنپری یک سری

9. بازآ به زندان رحم تا خلقتت کامل شدن

10. هست این جهان همچون رحم این جمله خون زان می‌خوری

11. جان را چو بررویید پر شد بیضه تن را شکست

12. جان جعفر طیار شد تا می‌نماید جعفری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یار با ما بی‌وفایی می‌کند
* بی‌گناه از من جدایی می‌کند
شعر کامل
سعدی
* نرگس ز نشاط ماه فروردین
* بر دست نهاد ساغر زرین
شعر کامل
امیر معزی
* زین گلستان عاقبت چون باد می باید گذشت
* بر درختی هر زمان چون تاک پیچیدن چرا
شعر کامل
صائب تبریزی