مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2598

1. ای جان و جهان آخر از روی نکوکاری

2. یک دم چه زیان دارد گر روی به ما آری

3. ای روی تو چون آتش وی بوی تو چون گل خوش

4. یا رب که چه رو داری یا رب که چه بو داری

5. در پیش دو چشم من پیوسته خیال تو

6. خوش خواب که می‌بینم در حالت بیداری

7. دل را چو خیال تو بنوازد مسکین دل

8. در پوست نمی‌گنجد از لذت دلداری

9. قرص قمرت گویم نور بصرت گویم

10. جان دگرت گویم یا صحت بیماری

11. از شرم تو شاخ گل سر پیش درافکنده

12. وز زاری من بلبل وامانده شد از زاری

13. از جمله ببر زیرا آن جا که تویی و او

14. تو نیز نمی‌گنجی جز او که دهد یاری

15. اندر شکم ماهی دم با کی زند یونس

16. جز او کی بود مونس در نیم شب تاری

17. در چشمه سوزن تو خواهی که رود اشتر

18. ای بسته تو بر اشتر شش تنگ به سرباری

19. با این همه ای دیده نومید مباش از وی

20. چون ابر بهاری کن در عشق گهرباری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* میلی که داشتند حریفان به نقل ومی
* از چشمک شکوفه بادام تازه شد
شعر کامل
صائب تبریزی
* شقایق بر سر هر کوه چون رخسار دلبر شد
* بنفشه بر لب هر جوی چون زلفین جانان شد
شعر کامل
امیر معزی
* گر نکوکاران رخ چون ارغوان آرند پیشت
* من نمی‌آرم بغیر از اشکهای ارغوانی
شعر کامل
اوحدی