مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2954

1. گر روشنی تو یارا یا خود سیه ضمیری

2. در هر دو حال خود را از یار وانگیری

3. پا واگرفتن تو هر دو ز حال کفر است

4. صد کفر بیش باشد در عاشقان نفیری

5. پاکت شود پلیدی چون از صنم بریدی

6. گردد پلید پاکی چون غرقه در غدیری

7. دنبال شیر گیری کی بی‌کباب مانی

8. کی بی‌نوا نشینی چون صاحب امیری

9. بگذار سر بد را پنهان مکن تو خود را

10. در زیرکی چو مویی پیدا میان شیری

11. خوردی تو زهر و گفتی حق را از این چه نقصان

12. حق بی‌نیاز باشد وز زهر تو بمیری

13. زیر درخت خرما انداز همچو مریم

14. گر کاهلی به غایت ور نیز سست پیری

15. از سایه‌های خرما شیرین شوی چو خرما

16. وز پختگی خرما تو پختگی پذیری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با مدعی بگوی که ما خود شکسته‌ایم
* محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی
شعر کامل
سعدی
* مرا به آتش سوزنده رحم می آید
* که زندگانی خود صرف ژاژخایی کرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* زین ضرورت گیج و دیوانه شدم
* لیک در باطن همانم که بدم
شعر کامل
مولوی