مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3067

1. تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری

2. چگونه رطل گران خوار را به دست آری

3. به جان من به خرابات آی یک لحظه

4. تو نیز آدمیی مردمی و جان داری

5. بیا و خرقه گرو کن به می فروش الست

6. که پیش از آب و گلست از الست خماری

7. فقیر و عارف و درویش وانگهی هشیار

8. مجاز بود چنین نام‌ها تو پنداری

9. سماع و شرب سقاهم نه کار درویش‌ست

10. زیان و سود کم و بیش کار بازاری

11. بیا بگو که چه باشد الست عیش ابد

12. ملنگ هین به تکلف که سخت رهواری

13. سری که درد ندارد چراش می‌بندی

14. چرا نهی تن بی‌رنج را به بیماری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
* راست چون عارض گلبوی عرق کردهٔ یار
شعر کامل
سعدی
* حیله در شرع محبت بازی خود دادن است
* خون خصم خویش را پرویز نامردانه ریخت
شعر کامل
صائب تبریزی
* نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
* نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
شعر کامل
مولوی