مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3096

1. ز بامداد دلم می‌جهد به سودایی

2. ز بامداد پگه می‌زند یکی رایی

3. چگونه آه نگویم که آتشی بفروخت

4. که از پگه دل من گشت آتش افزایی

5. فسون ناله بخوانم بر اژدهای غمش

6. که آتشست دم او و ناله سقایی

7. عجب که دوش کجا بوده است این دل من

8. که بر رخ دل من هست تازه صفرایی

9. به سوی جسم چو خاکسترم میا گستاخ

10. که زیر اوست یکی آتشی و دریایی

11. به خوی آتش او من همی‌روم ای یار

12. به حیله‌ها و به تزویرها و هیهایی

13. ز دردمیدن عشقش دلم شکست آورد

14. که عشق را دم تندست و دل چو سرنایی

15. به جست و جوی وصالش دل مراست به عشق

16. چه آتشین طلبی و چه آهنین پایی

17. حدیث آتش گویم ز شمس تبریزی

18. که تا ز تابش نورش رسد به هر جایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز
* بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
شعر کامل
حافظ
* به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
* که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
شعر کامل
سعدی
* چون نار کند شق دل مینای فلک را
* این باده پر زور که در ساغر عشق است
شعر کامل
صائب تبریزی