مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3121

1. هم ایثار کردی هم ایثار گفتی

2. که از جور دوری و با لطف جفتی

3. چراغ خدایی به جایی که آیی

4. حیات جهانی به هر جا که افتی

5. تو قانون شادی به عالم نهادی

6. چه‌ها بخش کردی چه درها که سفتی

7. ولیکن ز مستان به مکر و به دستان

8. شرابیست نادر که آن را نهفتی

9. به بازار راعی چه نادرمتاعی

10. به جان ار فروشی یکی عشوه مفتی

11. به زیر و به بالا تو بودی معلا

12. فلک را دریدی چمن را شکفتی

13. به صورت ز خاکی و زین خاک پاکی

14. چو پاکان گردون نخوردی نخفتی

15. تو کن شرح این را که در هر بیانی

16. چو با دل جنوبی غبارات رفتی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
* کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
شعر کامل
حافظ
* غنچه را لب‌بسته بینی نسترن را پاره‌دل
* لاله را در زیر خون بینی و نرگس را نزار
شعر کامل
عطار
* حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
* زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست
شعر کامل
حافظ