مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 364

1. تا نقش خیال دوست با ماست

2. ما را همه عمر خود تماشاست

3. آن جا که وصال دوستانست

4. والله که میان خانه صحراست

5. وان جا که مراد دل برآید

6. یک خار به از هزار خرماست

7. چون بر سر کوی یار خسبیم

8. بالین و لحاف ما ثریاست

9. چون در سر زلف یار پیچیم

10. اندر شب قدر قدر ما راست

11. چون عکس جمال او بتابد

12. کهسار و زمین حریر و دیباست

13. از باد چو بوی او بپرسیم

14. در باد صدای چنگ و سرناست

15. بر خاک چو نام او نویسیم

16. هر پاره خاک حور و حوراست

17. بر آتش از او فسون بخوانیم

18. زو آتش تیزاب سیماست

19. قصه چه کنم که بر عدم نیز

20. نامش چو بریم هستی افزاست

21. آن نکته که عشق او در آن جاست

22. پرمغزتر از هزار جوزاست

23. وان لحظه که عشق روی بنمود

24. این‌ها همه از میانه برخاست

25. خامش که تمام ختم گشته‌ست

26. کلی مراد حق تعالاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
* مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند
شعر کامل
مولوی
* خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
* خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* قسم به عشق که از فیض پاکدامانی است
* که خلوت همه خوبان کنار آینه است
شعر کامل
صائب تبریزی