مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 515

1. خانه دل باز کبوتر گرفت

2. مشغله و بقر بقو درگرفت

3. غلغل مستان چو به گردون رسید

4. کرکس زرین فلک پر گرفت

5. بوطربون گشت مه و مشتری

6. زهره مطرب طرب از سر گرفت

7. خالق ارواح ز آب و ز گل

8. آینه‌ای کرد و برابر گرفت

9. ز آینه صد نقش شد و هر یکی

10. آنچ مر او راست میسر گرفت

11. هر که دلی داشت به پایش فتاد

12. هر که سر او سر منبر گرفت

13. خرمن ارواح نهایت نداشت

14. مورچه‌ای چیز محقر گرفت

15. گر ز تو پر گشت جهان همچو برف

16. نیست شوی چون تف خود درگرفت

17. نیست شو ای برف و همه خاک شو

18. بنگر کاین خاک چه زیور گرفت

19. خاک به تدریج بدان جا رسید

20. کز فر او هر دو جهان فر گرفت

21. بس که زبان این دم معزول شد

22. بس که جهان جان سخنور گرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پسته و فندق ز مهر و کین تو آگه شدند
* این فم از مدحت گشاد و آن ز بیمت بست فم
شعر کامل
مسعود سعد سلمان
* نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
* جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
شعر کامل
حافظ
* در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
* کوته کنیم که قصه ما کار دفترست
شعر کامل
سعدی