مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 558

1. یار مرا چو اشتران باز مهار می‌کشد

2. اشتر مست خویش را در چه قطار می‌کشد

3. جان و تنم بخست او شیشه من شکست او

4. گردن من به بست او تا به چه کار می‌کشد

5. شست ویم چو ماهیان جانب خشک می‌برد

6. دام دلم به جانب میر شکار می‌کشد

7. آنک قطار ابر را زیر فلک چو اشتران

8. ساقی دشت می‌کند برکه و غار می‌کشد

9. رعد همی‌زند دهل زنده شدست جزو و کل

10. در دل شاخ و مغز گل بوی بهار می‌کشد

11. آنک ضمیر دانه را علت میوه می‌کند

12. راز دل درخت را بر سر دار می‌کشد

13. لطف بهار بشکند رنج خمار باغ را

14. گر چه جفای دی کنون سوی خمار می‌کشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این باد بهار بوستانست
* یا بوی وصال دوستانست
شعر کامل
سعدی
* نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
* ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
شعر کامل
رودکی
* مدار از من دریغ ای ابر رحمت گوهر خود را
* که من چون تاک صد دست دعا در آستین دارم
شعر کامل
صائب تبریزی