مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 705

1. ای کز تو همه جفا وفا شد

2. آن عهد و وفای تو کجا شد

3. با روی تو سور شد عزاها

4. بی روی تو سورها عزا شد

5. شد بی‌قدمت سرا خرابه

6. باز از تو خرابه‌ها سرا شد

7. از دعوت تو فنا شود هست

8. وز هجر تو هست‌ها فنا شد

9. ای کشته مرا به جرم آنک

10. از من راضی به جان چرا شد

11. آن تخم عطای تست در جان

12. کو را کف دست باسخا شد

13. اعنات مهیجست جان را

14. ور نی ز چه روی جان گدا شد

15. گر عاشق داد نیست جودت

16. پس جان ز چه عاشق دعا شد

17. زد پرتو ساقییت بر ابر

18. کز عکس تو ابرها سقا شد

19. زد عکس صبوری تو بر کوه

20. تسکین زمین و متکا شد

21. زد عکس بلندی تو بر چرخ

22. معنی تو صورت سما شد

23. از حسن تو خاک هم خبر یافت

24. شد یوسف خوب و دلربا شد

25. از گفت بدار چنگ کز وی

26. بی گفت تو فهم بانوا شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز سحر چشم تو شاهین پنجهٔ شاهم
* ز بند زلف تو زنجیر گردن شیرم
شعر کامل
فروغی بسطامی
* دور است سر آب از این بادیه هش دار
* تا غول بیابان نفریبد به سرابت
شعر کامل
حافظ
* به دردی کن دوای من که بیماران عشقت را
* کند درد تو درمانی کند زهر تو تریاقی
شعر کامل
سلمان ساوجی