مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 943

1. نماز شام چو خورشید در غروب آید

2. ببندد این ره حس راه غیب بگشاید

3. به پیش درکند ارواح را فرشته خواب

4. به شیوه گله بانی که گله را پاید

5. به لامکان به سوی مرغزار روحانی

6. چه شهرها و چه روضاتشان که بنماید

7. هزار صورت و شخص عجب ببیند روح

8. چو خواب نقش جهان را از او فروساید

9. هماره گویی جان خود مقیم آن جا بود

10. نه یاد این کند و نی ملالش افزاید

11. ز بار و رخت که این جا بر آن همی‌لرزید

12. دلش چنان برهد که غمیش نگزاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بوسه را در نامه می پیچد برای دیگران
* آن که می دارد دریغ از عاشقان پیغام را
شعر کامل
صائب تبریزی
* محمل لیلی ازین بادیه چون برق گذشت
* همچنان گردن آهو به تماشاست بلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن
* ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد
شعر کامل
حافظ