مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 971

1. عشق تو مست و کف زنانم کرد

2. مستم و بیخودم چه دانم کرد

3. غوره بودم کنون شدم انگور

4. خویشتن را ترش نتانم کرد

5. شکرینست یار حلوایی

6. مشت حلوا در این دهانم کرد

7. تا گشاد او دکان حلوایی

8. خانه‌ام برد و بی‌دکانم کرد

9. خلق گوید چنان نمی‌باید

10. من نبودم چنین چنانم کرد

11. اولا خم شکست و سرکه بریخت

12. نوحه کردم که او زیانم کرد

13. صد خم می به جای آن یک خم

14. درخورم داد و شادمانم کرد

15. در تنور بلا و فتنه خویش

16. پخته و سرخ رو چو نانم کرد

17. چون زلیخا ز غم شدم من پیر

18. کرد یوسف دعا جوانم کرد

19. می‌پریدم ز دست او چون تیر

20. دست در من زد و کمانم کرد

21. پر کنم شکر آسمان و زمین

22. چون زمین بودم آسمانم کرد

23. از ره کهکشان گذشت دلم

24. زان سوی کهکشان کشانم کرد

25. نردبان‌ها و بام‌ها دیدم

26. فارغ از بام و نردبانم کرد

27. چون جهان پر شد از حکایت من

28. در جهان همچو جان نهانم کرد

29. چون مرا نرم یافت همچو زبان

30. چون زبان زود ترجمانم کرد

31. چون زبان متصل به دل بودم

32. راز دل یک به یک بیانم کرد

33. چون زبانم گرفت خون ریزی

34. همچو شمشیر در میانم کرد

35. بس کن ای دل که در بیان ناید

36. آن چه آن یار مهربانم کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
* برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
شعر کامل
حافظ
* دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
* که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
شعر کامل
حافظ
* یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
* جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
شعر کامل
حافظ