مولوی_مثنوی معنویدفتر سوم (فهرست)

شماره 159 - خجل گشتن خروس پیش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده

1. چند چند آخر دروغ و مکر تو

2. خود نپرد جز دروغ از وکر تو

3. گفت حاشا از من و از جنس من

4. که بگردیم از دروغی ممتحن

5. ما خروسان چون مذن راست‌گوی

6. هم رقیب آفتاب و وقت‌جوی

7. پاسبان آفتابیم از درون

8. گر کنی بالای ما طشتی نگون

9. پاسبان آفتابند اولیا

10. در بشر واقف ز اسرار خدا

11. اصل ما را حق پی بانگ نماز

12. داد هدیه آدمی را در جهاز

13. گر بناهنگام سهوی‌مان رود

14. در اذان آن مقتل ما می‌شود

15. گفت ناهنگام حی عل فلاح

16. خون ما را می‌کند خوار و مباح

17. آنک معصوم آمد و پاک از غلط

18. آن خروس جان وحی آمد فقط

19. آن غلامش مرد پیش مشتری

20. شد زیان مشتری آن یکسری

21. او گریزانید مالش را ولیک

22. خون خود را ریخت اندر یاب نیک

23. یک زیان دفع زیانها می‌شدی

24. جسم و مال ماست جانها را فدا

25. پیش شاهان در سیاست‌گستری

26. می‌دهی تو مال و سر را می‌خری

27. اعجمی چون گشته‌ای اندر قضا

28. می‌گریزانی ز داور مال را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز افسون و از جادوی برتری
* جهاندار و بر داوران داوری
شعر کامل
فردوسی
* دلا چندم بریزی خون ز دیده شرم دار آخر
* تو نیز ای دیده خوابی کن مراد دل بر آر آخر
شعر کامل
حافظ
* به روی تازه نتوان پرده پوش فقر گردیدن
* که آتش عاقبت از دست خالی در چنار افتد
شعر کامل
صائب تبریزی