مولوی_مثنوی معنویدفتر سوم (فهرست)

شماره 189 - صفت آن مسجد کی عاشق‌کش بود و آن عاشق مرگ‌جوی لا ابالی کی درو مهمان شد

1. یک حکایت گوش کن ای نیک‌پی

2. مسجدی بد بر کنار شهر ری

3. هیچ کس در وی نخفتی شب ز بیم

4. که نه فرزندش شدی آن شب یتیم

5. بس که اندر وی غریب عور رفت

6. صبحدم چون اختران در گور رفت

7. خویشتن را نیک ازین آگاه کن

8. صبح آمد خواب را کوتاه کن

9. هر کسی گفتی که پریانند تند

10. اندرو مهمان کشان با تیغ کند

11. آن دگر گفتی که سحرست و طلسم

12. کین رصد باشد عدو جان و خصم

13. آن دگر گفتی که بر نه نقش فاش

14. بر درش کای میهمان اینجا مباش

15. شب مخسپ اینجا اگر جان بایدت

16. ورنه مرگ اینجا کمین بگشایدت

17. وان یکی گفتی که شب قفلی نهید

18. غافلی کاید شما کم ره دهید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون نیست هیچ کس که به فریاد من رسد
* خود رقص می کنم چو سپند از نوای خویش
شعر کامل
صائب تبریزی
* گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
* دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد
شعر کامل
حافظ
* بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
* که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
شعر کامل
حافظ