مولوی_مثنوی معنویدفتر چهارم (فهرست)

شماره 37 - چاره کردن سلیمان علیه‌السلام در احضار تخت بلقیس از سبا

1. گفت عفریتی که تختش را به فن

2. حاضر آرم تا تو زین مجلس شدن

3. گفت آصف من به اسم اعظمش

4. حاضر آرم پیش تو در یک دمش

5. گرچه عفریت اوستاد سحر بود

6. لیک آن از نفخ آصف رو نمود

7. حاضر آمد تخت بلقیس آن زمان

8. لیک ز آصف نه از فن عفریتیان

9. گفت حمدالله برین و صد چنین

10. که بدیدستم ز رب العالمین

11. پس نظر کرد آن سلیمان سوی تخت

12. گفت آری گول‌گیری ای درخت

13. پیش چوب و پیش سنگ نقش کند

14. ای بسا گولان که سرها می‌نهند

15. ساجد و مسجود از جان بی‌خبر

16. دیده از جان جنبشی واندک اثر

17. دیده در وقتی که شد حیران و دنگ

18. که سخن گفت و اشارت کرد سنگ

19. نرد خدمت چون بنا موضع بباخت

20. شیر سنگین را شقی شیری شناخت

21. از کرم شیر حقیقی کرد جود

22. استخوانی سوی سگ انداخت زود

23. گفت گرچه نیست آن سگ بر قوام

24. لیک ما را استخوان لطفیست عام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد
* غلام همت آنم که دل بر او ننهاد
شعر کامل
سعدی
* دیدن روی تو ظلم است و ندیدن کردن مشکل است
* چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی
* مریض عشق تو را حاجتی به عیسی نیست
* که کس نمی کند این درد را دوا جز تو
شعر کامل
فروغی بسطامی