مولوی_مثنوی معنویدفتر چهارم (فهرست)

شماره 82 - علامت عاقل تمام و نیم‌عاقل و مرد تمام و نیم‌مرد و علامت شقی مغرور لاشی

1. عاقل آن باشد که او با مشعله‌ست

2. او دلیل و پیشوای قافله‌ست

3. پیرو نور خودست آن پیش‌رو

4. تابع خویشست آن بی‌خویش‌رو

5. مؤمن خویشست و ایمان آورید

6. هم بدان نوری که جانش زو چرید

7. دیگری که نیم‌عاقل آمد او

8. عاقلی را دیدهٔ خود داند او

9. دست در وی زد چو کور اندر دلیل

10. تا بدو بینا شد و چست و جلیل

11. وآن خری کز عقل جوسنگی نداشت

12. خود نبودش عقل و عاقل را گذاشت

13. ره نداند نه کثیر و نه قلیل

14. ننگش آید آمدن خلف دلیل

15. می‌رود اندر بیابان دراز

16. گاه لنگان آیس و گاهی بتاز

17. شمع نه تا پیشوای خود کند

18. نیم شمعی نه که نوری کد کند

19. نیست عقلش تا دم زنده زند

20. نیم‌عقلی نه که خود مرده کند

21. مردهٔ آن عاقل آید او تمام

22. تا برآید از نشیب خود به بام

23. عقل کامل نیست خود را مرده کن

24. در پناه عاقلی زنده‌سخن

25. زنده نی تا همدم عیسی بود

26. مرده نی تا دمگه عیسی شود

27. جان کورش گام هر سو می‌نهد

28. عاقبت نجهد ولی بر می‌جهد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* توانگری نه به مالست پیش اهل کمال
* که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال
شعر کامل
سعدی
* احتمال نیش کردن واجبست از بهر نوش
* حمل کوه بیستون بر یاد شیرین بار نیست
شعر کامل
سعدی
* ز خاک آفریدت خداوند پاک
* پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
شعر کامل
سعدی