مولوی_مثنوی معنویدفتر پنجم (فهرست)

شماره 161 - نصیحت مبارزان او را کی با این دل و زهره کی تو داری کی از کلابیسه شدن چشم کافر اسیری دست بسته بیهوش شوی و دشنه از دست بیفتد زنهار زنهار ملازم مطبخ خانقاه باش و سوی پیکار مرو تا رسوا نشوی

1. قوم گفتندش به پیکار و نبرد

2. با چنین زهره که تو داری مگرد

3. چون ز چشم آن اسیر بسته‌دست

4. غرقه گشتی کشتی تو در شکست

5. پس میان حملهٔ شیران نر

6. که بود با تیغشان چون گوی سر

7. کی توانی کرد در خون آشنا

8. چون نه‌ای با جنگ مردان آشنا

9. که ز طاقاطاق گردنها زدن

10. طاق‌طاق جامه کوبان ممتهن

11. بس تن بی‌سر که دارد اضطراب

12. بس سر بی‌تن به خون بر چون حباب

13. زیر دست و پای اسپان در غزا

14. صد فنا کن غرقه گشته در فنا

15. این چنین هوشی که از موشی پرید

16. اندر آن صف تیغ چون خواهد کشید

17. چالش است آن حمزه خوردن نیست این

18. تا تو برمالی بخوردن آستین

19. نیست حمزه خوردن اینجا تیغ بین

20. حمزه‌ای باید درین صف آهنین

21. کار هر نازک‌دلی نبود قتال

22. که گریزد از خیالی چون خیال

23. کار ترکانست نه ترکان برو

24. جای ترکان هست خانه خانه شو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بدین صفت که ز هر سو کشیده‌ای صف مژگان
* تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* آفتابی در یکی ذره نهان
* ناگهان آن ذره بگشاید دهان
شعر کامل
مولوی
* از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
* از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
شعر کامل
حافظ