ملا هادی سبزواری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 173

1. ز اِشتیاق تو مُردم نه پیکی و نه پیامی

2. ز هجر جان به لب آمد نه قاصدی نه سلامی

3. چه باشد ار بنمائی ز نامه نافه گشائی

4. ز زلف غالیه ساخوش نمیکنی چومشامی

5. چه می شود اگر از عین لطف و بنده نوازی

6. فتد نظر به عنایت ز خواجهٔ به غلامی

7. نشد نصیب نه سیب زنخ نه شربت لعلت

8. به شکّرین سخنی کن علاج تلخی کامی

9. بپاسبان حرم از ره ثواب بگوئید

10. که تا بکی بنشیند کبوتری لب بامی

11. بیاد خسته دلی ده بباد نفخهٔ زلفی

12. ز سر گرانی زلف ار به کلبه ای نخرامی

13. خدای را سوی صیاد عرض حال بدارید

14. که چند مرغ اسیری بود به گوشهٔ دامی

15. چه خوش بود که ببینم شبی به خلوت اسرار

16. نشسته دلبر مهر و نهاده شیشه و جامی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صیقل روح و طباشیر جگر مهتاب است
* جام شیری که برد دل ز شکر مهتاب است
شعر کامل
صائب تبریزی
* از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم
* همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم
شعر کامل
سعدی
* سزای خدمت شایسته است لطف چه منت
* ز خدمتم خجل و حقگزار خدمت خویشم
شعر کامل
وحشی بافقی