ناصرخسرو_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیدهٔ شمارهٔ 45

1. هر چه دور از خرد همه بند است

2. این سخن مایهٔ خردمند است

3. کارها را بکشی کرد خرد

4. بر ره ناسزا نه خرسند است

5. دل مپیوند تا نشاید بود

6. گرت پاداش ایچ پیوند است

7. وهم جانت مبر بجز توحید

8. کان دگر کیمیای دلبند است

9. سخت اندر نگر موحد باش

10. که سلب را بپا که افگنده است؟

11. گر خداوندی از نیاز مترس

12. که رهی مر تو را خداوند است

13. غمت آسان گذار نیز و بدان

14. مادرت برگذار فرزند است

15. ای رفیق اندرون نگر به جهان

16. تا چو تو چند بود یا چند است

17. این جهان نیست با تو عمر دراز

18. مر تو را عمر خود دم و بند است

19. مکن امید دور آز دراز

20. گردش چرخ بین که گریند است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بس که شب ها دور از آن گل خاک بر سر می کنم
* همچو سبزه صبحدم از خاک سر بر می کنم
شعر کامل
جامی
* صندل از بهر سر مردم بیدرد بود
* چوب دارست علاج سر دیوانه عشق
شعر کامل
صائب تبریزی
* در اندرون من خسته دل ندانم کیست
* که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
شعر کامل
حافظ