ناصرخسروسفرنامه (فهرست)

بخش 88 - پس از بصره

فی الجمله منتصف شوال سنه ثلث و اربعین و اربعمایه از بصره بیرون آمدیم و در زورق نشستیم از شهر ابله تا چهار فرسنگ که می‌آمدیم از هر دو طرف نهر باغ و بستان و کوشک و منظر بود که هیچ بریده نشد و شاخه‌ها از این نهر به هر جانب باز می‌شد که هر یک مقداری رودی بود. چون به شق عثمان رسیدیم فرود آمدیم برابر شهر ابله و آن جا مقام کردیم، هفدهم در کشتی بزرگ که آن را بوصی می‌گفتند نشستیم و خلق بسیار از جوانب که آن کشتی را می‌دیدند دعا می‌کردند که یا بوصی سلکک الله تعالی.


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
* رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
شعر کامل
مولوی
* علم آدمیتست و جوانمردی و ادب
* ورنی ددی، به صورت انسان مصوری
شعر کامل
سعدی
* جام لعل و جامهٔ نیلی سیه روئی بود
* خیز و خم بنمای تا خمری کنم دلق کبود
شعر کامل
خواجوی کرمانی