نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1057

1. آخر ای راحت جان دردِ دلِ ما بشنو

2. امشب از بهرِ خدا مرحمتی کن بمرو

3. امشبی باش که فردا به تو تسلیم کنم

4. جان و دل هر دو به دستِ تو نهادیم گرو

5. هم چنین کُنجِ من آراسته می دار چو گنج

6. هر کجا شمع بود خانه نباشد بی ضو

7. گر نخواهی برِ ما بود و بخواهی رفتن

8. وایِ من بر تو هلاکِ منِ مسکین به دو جو

9. هیچ اگر داشته بودی خبر از عالمِ عشق

10. قصدِ جان دادن فرهاد نکردی خسرو

11. برفکن برقع و بنمای رخ از مشرقِ بام

12. تا مهِ نو سوی مغرب سرِ خود گیرد و دو

13. داغ حسرت حبشی وار فتد بر رخِ شان

14. بر ختن گر فتد از عکسِ خیالت پرتو

15. بر هوایِ سرِ کویِ تو فدا کردم جان

16. به دو جو بر من اگر معتقدم هیچ به جو

17. قدحی ده به من و زنده ی جاویدم کن

18. معنی چشمه ی حیوان چه بود زاده ی مو

19. گو درآیند به سرپنجه ی من بدگویان

20. که نزاری ننهد پای به سستی درگو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
* جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
شعر کامل
سعدی
* تا سرو قباپوش تو را دیده‌ام امروز
* در پیرهن از ذوق نگنجیده‌ام امروز
شعر کامل
شیخ بهایی
* زیر بارند درختان که تعلق دارند
* ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
شعر کامل
حافظ