نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1162

1. هیچ یاری بود که برگردی

2. بعدِ چندین که دوستی کردی

3. از تو گو روزگار برخور ، ما

4. برنخوردیم و خونِ ما خوردی

5. دلِ خلقی بسوختی آخِر

6. تا کی ای شوخ نا جوان مردی

7. تو بدین جفتِ چشم و ابروی طاق

8. رستخیز از جهان برآوردی

9. دردِ بی چارگانِ سوخته دل

10. چه شناسی که فارغ از دردی

11. خونِ دل می دهی نزاری را

12. کش به خونِ جگر بپروردی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز شرم روی تو در باغ وقت گل چیدن
* گل آب گردد و از دست باغبان بچکد
شعر کامل
اوحدی
* به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
* چنین که حافظ ما مست باده ازل است
شعر کامل
حافظ
* من تو را مشغول می‌کردم دلا
* یاد آن افسانه کردی عاقبت
شعر کامل
مولوی