نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1170

1. رسید جان به لبم از بس آرزومندی

2. هنوز وقت نیامد که باز پیوندی

3. به حالِ بنده که از دست می‌رود کارم

4. مگر نظر کنی از غایتِ خداوندی

5. غریب کشتن و آزارِ دوستان جستن

6. توقّع آن که ترحّم کنی و نپسندی

7. ترا رسد به لبی از نبات شیرین‌تر

8. اگر از آن دهن تنگ‌تر بر شکرخندی

9. نداشتی ز خدا و ز خلق شرم و حیا

10. که دل ز جان من مُست‌مند برکندی

11. به جان مضایقتی نیست چون درافتادم

12. تو هم مبالغتی کن اگر درین بندی

13. غمم نخوردی و گفتی نزاری آنِ من است

14. هزار بار چنینم به خون درافکندی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با صبح بگویید که بیوقت مزن دم
* امشب شب وصل است نگه دار نفس را
شعر کامل
کمال خجندی
* به زه کن کمان را و این چوب گز
* بدین گونه پرورده در آب رز
شعر کامل
فردوسی
* تو در آینه نگه کن که چه دلبری ولیکن
* تو که خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد
شعر کامل
سعدی