نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 176

1. بتی فربه سرین لاغر میان است

2. چه می گویم میانش بی نشان است

3. سخن تا بر لبش ناید ندانند

4. که در اصل آن شکر لب را دهان است

5. لبش را چون توانم کرد نسبت

6. به شیرینی که شیرین تر زجان است

7. نسیم لطف طبعش را چه گویم

8. که با باد سحرگه هم عنان است

9. جمال عالم آرایش به خوبی

10. نمودار بهشت جاودان است

11. زمان جز بر مراد او نگردد

12. از این جا نادر دور زمان است

13. اگر چه بس سبک روح است لیکن

14. غم او بر دلم بار گران است

15. مرا سودای او در سر چو آتش

16. که افتد در حریر و پرنیان است

17. نمی یارم گذر کردن به کویش

18. که سیلاب از کنارم تا میان است

19. خبر داری ز آتش دان گردون

20. تنور سینه ی من همچنان است

21. پری دیده ست پنداری نزاری

22. چنین با آدمی بیگانه ز آن است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من از بیگانگان دیگر ننالم
* که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
شعر کامل
حافظ
* چو گنجی باش پنهان در خرابی
* چو نیلوفر فرو بر سر در آبی
شعر کامل
سلمان ساوجی
* اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد
* نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد
شعر کامل
مولوی