نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 211

1. به روزگار شبی گر دهد وصالم دست

2. خروس بانگ برارد سبک نباید جست

3. ستیزه ی شب وصل آمدست روز فراق

4. مدارِ دور بر این نقطه می رود پیوست

5. چو هیچ ماهرخی نیست بی رقیب و ذنب

6. چرا رضا ندهم بر قضا به حکم الست

7. میان ما و غم دوست در خروج و دخول

8. به جان دوست اگر هیچ امتناعی هست

9. رقیب گفت برفتی و توبه بشکستی

10. که دور چشم بد از توبه ی تو توبه پرست

11. ز درد طعنه ی او گفتمش تو را چه زیان

12. اگر درست بود توبه ی من ار بشکست

13. جهانیان بشنیدند و آفرین کردند

14. زهی نزاری قلّاشِ رندِ عاشقِ مست

15. قلندری ام وشنگوَلی و خراباتی

16. به زور، زهدی بر خود نمیتوانم بست

17. بسا که در حقِ ما محتسب چو صبحِ نخست

18. دروغ گفت ولیکن به راستی بنشست

19. همان به است که انصاف خویشتن بدهم

20. که بی جواز ره از باژخواه نتوان رست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن
* تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
شعر کامل
سعدی
* طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
* بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
شعر کامل
حافظ
* جهانی ز پیری شده نوجوان
* همه سبزه و آبهای روان
شعر کامل
فردوسی