نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 263

1. ما دوست نداریم دگر هیچ به جز دوست

2. گر دوست نه با دوست بود دشمنِ ما اوست

3. چه دشمن و چه دوست به جز او همه هیچ­اند

4. گر اوست همه اوست و گر دوست همه دوست

5. خاکِ در او چیست مرا ماءِ معین است

6. کنجِ غم او چیست مرا روضه مینوست

7. گر بار دهد یار وگرنه بکشم بار

8. تا بار دهد بارکشی شیوه خوش خوست

9. آن را که خبر نیست زخود هرچه ازو گفت

10. بیهوده درایی­ست اگر چند سخن گوست

11. مشنو که نصیبی ز وجودست عدم را

12. از مغز چه گوید که ندارد خبر از پوست

13. ای باد از آن زلفِ پر از چین که نسیمش

14. در نیفه هرچین حسدِ نافه آهوست

15. زان رایحه هر سوخته را آرزویی هست

16. مارا هم ازو حاصلِ این مرتبه مرجوست

17. بویی به نزاری برسان هین که معیّن

18. دردِ دلِ او را نفسِ پاکِ تو داروست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یار با ما بی‌وفایی می‌کند
* بی‌گناه از من جدایی می‌کند
شعر کامل
سعدی
* مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
* بسی پادشایی کنم در گدایی
شعر کامل
حافظ
* سرمایه نجات بود توبه درست
* با کشتی شکسته به دریا چه می روی؟
شعر کامل
صائب تبریزی