نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 268

1. ز حد گذشت وز اندازه انتظار ای دوست

2. هَلاک می شوم آخر روا مدار ای دوست

3. ز دیده در قدمِ صورت خیالِ تو دوش

4. هزار دانه ی دُر کرده‌ام نثار ای دوست

5. شبی که بی تو به روز آورم به صد زاری

6. به خون دیده بگریم هزار بار ای دوست

7. دلم که معتکفِ قبله ی سلامت بود

8. شده ست چون سرِ زلفِ تو بی قرار ای دوست

9. مرا مگوی که اسرارِ عشق محکم دار

10. نداشتم دلِ خویش آخر استوار ای دوست

11. دلم ببردی و جان می بری ببر چه شود

12. دریغ نیست چه داری دگر بیار ای دوست

13. مرا ز رویِ تو کآرامِ جانِ ممتحن است

14. ضرورت است جدایی نه اختیار ای دوست

15. فراغت است بحمدالله از وجودِ منت

16. که گشته ای تو به از من هزار بار ای دوست

17. عجب که نام نزاری چنین که مغروری

18. به خاطر تو درآید به روزگار ای دوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خیال روی تو بیخ امید بنشاندست
* بلای عشق تو بنیاد صبر برکند است
شعر کامل
سعدی
* این مرا بس که ز وصل صنمی لاله عذار
* شب‌ و روز و مه‌ و سالم همه فروردینست
شعر کامل
قاآنی
* شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
* در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
شعر کامل
رهی معیری