نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 3

1. به آب توبه فرو شستم آتش صهبا

2. ز توبه تازه شدم چون گل از نسیم صبا

3. اسف همی خورم و غصه می کشم شب و روز

4. که کرده ام به خطا روزگار عمر هبا

5. نه یک زمان بده ام بی مشقت غربت

6. نه یک نفس زده ام بی مضرت صهبا

7. ز شرب خمر چنان ناشکیب چون گویم

8. چنان مثل که خورشید شیفته ی حربا

9. نه هیچ راحتم از هم دمی و نه هیچ قرین

10. نه هیچ لذتی از چاشنی نه هیچ ابا

11. مدام رفته و خورده مدام با اوباش

12. همیشه کرده تبرا ز محفل ادبا

13. گهی به گونه ز بس احتراق صهبا لعل

14. گهی به چهره ز درد خمار گاه ربا

15. گهی به کنج خراباتیان گشاده کمر

16. گهی به پیش کم از خویش رفته بسته قبا

17. کشیده تیغ زبان بر ملامت مردم

18. نهاده پنبه به گوش از نصیحت بابا

19. طلاق داده به یک بار هر دو عالم را

20. طمع بریده ز چار امهات و هفت آبا

21. کنون که دارم بلقیس توبه را در بر

22. چه حاجت است که هدهد خبر دهد ز سبا

23. توقّعی که به اعمال خیر دارم نیست

24. جز این که هست تولّای من به آل عبا

25. نزاریا تو و تسلیم و بنده فرمانی

26. نه حارثی که کنی از قبول امر ابا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون سرو اگر چنانکه سرافرازیت هواست
* چون نی بقصد بی سر و پایان کمر مبند
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
* ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
شعر کامل
سعدی
* تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
* تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
شعر کامل
حافظ