نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 302

1. عذابی چو مهجوری از دوست نیست

2. خیال ار تصور کنی اوست، نیست

3. و گر تو بر آنی که از روزگار

4. سر و کار من بی تو نیکوست ، نیست

5. چنان زار شد از نزاری تنم

6. که بر استخوانم به جز پوست نیست

7. مکن این تصور که مسکین دلم

8. بر آن طاق جفت دو ابروست، نیست

9. مرا گر برانی به جانت قسم

10. که هیچم به جایی ره و روست ، نیست

11. وگر بر خیالت گذر میکند

12. که خصمی بتر زان دوجا دوست نیست

13. وگر نیز گویی که درد مرا

14. به جز از وصل تو داروست، نیست

15. نزاری مپندار و صورت مبند

16. که روزی به نیروی بازوت نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای بسا برگ شقایق که دمادم در باغ
* از سرشک من و خوناب جگر می‌روید
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* نان جو خور، در بهشت سیر چشمی سیر کن
* گرد عصیان بهر گندم بر رخ آدم نشست
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتم آه از دل دیوانه حافظ بی تو
* زیر لب خنده زنان گفت که دیوانه کیست
شعر کامل
حافظ