نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 31

1. تا می نمی خورم غمِ دل می خورد مرا

2. از دست غم هم اوست که وا می خرد مرا

3. یک دم به خوش دلی نزدم تا مکابره

4. زهد و ورع شدند حجاب خرد مرا

5. باشد کزین مشقت شاقم دهد خلاص

6. کو مشفقی که شقه به هم بر درد مرا

7. ساقی مگر به مصقله جام غم زده ای

8. زنگار زهد خشک ز دل بسترد مرا

9. زیرِ گِل از عظام رمیم آید الغیاث

10. بالای خاک بر سر اگر بگذرد مرا

11. بی احتراق آتشِ می از دبور دی

12. خون در عروق هم چو جگر بفسرد مرا

13. آه از ندامت آه که حرمان روزگار

14. هر شب هزار بار به جان آورد مرا

15. هرگز گمان که برد که صیّاد اعتبار

16. بر راه توبه دام بلا گسترد مرا

17. بر دست او ز توبه کنم توبۀ نصوح

18. این بار اگر پیاده به قاضی برد مرا

19. بر من زبان دراز شوند اهل اعتراض

20. گر محتسب به چشم رضا بنگرد مرا

21. آخر نزاریا نکنی با خود این قیاس

22. کآخر زمانه به هر چه می پرورد مرا

23. وقعت چو بشکنند نگویی که بعد از این

24. دیگر کس دگر به کسی نشمرد مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نقد حیرتخانهٔ هستی صدایی بیش نیست
* ای عدم نامی به دست آورده‌ای موجود باش
شعر کامل
بیدل دهلوی
* حیف است بلبلی چو من اکنون در این قفس
* با این لسان عذب که خامش چو سوسنم
شعر کامل
حافظ
* آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد
* عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست
شعر کامل
سعدی