نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 32

1. تا می نمی خورم غمِ دل می خورد مرا

2. کو هم دمی که روی و رهی بنگرد مرا

3. بر من جهان خروشد و شور آورد و لیک

4. از دست غم هم اوست که وا می خرد مرا

5. دانی چرا به آتش صهبا بسوختم

6. تا زمهریر توبه چو یخ نفسرد مرا

7. آه از جفای چرخ که دردِ فراقِ دوست

8. روزی هزار بار به جان آورد مرا

9. خود می روم به غربت و بر بخت بی گناه

10. تشنیع می زنم که کجا می برد مرا

11. گر دوست را ز دست دهم لاجرم سزاست

12. ایّام اگر به پای جفا بسپرد مرا

13. چشم امیدوار به در بر نهاده ام

14. باشد که باز بخت به سر بگذرد مرا

15. تا مهر دوست پرورم و جان بدو دهم

16. ورنه زمانه بهر چه می پرورد مرا

17. ابدال سر به دنیی و دین در نیاوردند

18. صاحب نظر ز بی قدمان نشمرد مرا

19. گفتی نزاریا به خرد باش و هوش مند

20. من والهم چه کار به هوش و خرد مرا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا غوطه در عرق نزند جبهه کریم
* گرد خجالت از رخ سایل نمی رود
شعر کامل
صائب تبریزی
* محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
* کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* زنگ صحبت را به خلوت می توان از دل زدود
* زندگانی در جهان بی گوشه دل مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی