نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 544

1. جماعتی که محبت ز فطرت آوردند

2. شرابِ شوق به جامِ یگانگی خوردند

3. عدو مبین که یکی‌اند جمله در توحید

4. بدان دلیل که فرمان‌برانِ یک مردند

5. تو نیز سجدهء بت کن به طوع اگر بینی

6. که اقتدا به کنشت و کلیسیا کردند

7. ازین گروه کسانی شدند سویِ بهشت

8. که سایه بر سرِ طوبا به حسن گستردند

9. به چشمِ خوار مبین جانبِ عزیزانی

10. که دایگانِ ازل‌شان به عشق پروردند

11. مسیحِ دور کمال‌‎اند در سلوک چو خضر

12. نشسته ساکن و در بر و بحر می‌گردند

13. امیدِشان نه به درمان و بیمِ‌شان نه به درد

14. نه کس ز خویش نه خویش از کسی بیازردند

15. سموم شوق نیفتاد در فسرده‌دلان

16. چو سوزِ عشق ندارند خام و دل سردند

17. نزاریا به تکلّف طریقِ عشق مرو

18. که طالبانِ بقا سالکان پُر دردند

19. اگرچه محتملِ کَون و کثرتِ عددند

20. چو بنگری به حقیقت به ذاتِ او فردند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما ازین هستی ده روزه به جان آمده ایم
* وای بر خضر که زندانی عمر ابدست
شعر کامل
صائب تبریزی
* چو برداشت پرده ز پیش آفتاب
* سپیده برآمد به پالود خواب
شعر کامل
فردوسی
* الا تا در مه بهمن بود در خانه‌ها آبی
* الا تا در مه نیسان بود در دشتها سوسن
شعر کامل
امیر معزی