نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 704

1. پیر خرابات به من گفت دوش

2. ای پسر از خویش مگوی و خموش

3. گر سر ما داری و پروای ما

4. ناز مکن درد کش و دُرد نوش

5. سوخته باید که بود مرد کار

6. خام بود هرکه نخورده‌ست جوش

7. ساکن و تن دار و گران بار باش

8. نی چو سبک مغز برآور خروش

9. مرد برانداخته دنیا و دین

10. محرم راز آمد و اسرار پوش

11. هیچ ندانند و همه مدعی

12. رای پرستان عبادت فروش

13. پس رو رندان خرابات باش

14. باز نمانی ز رفیقان بکوش

15. شیوه چالاک مجانین خوش است

16. بی خبر از مصلحت عقل و هوش

17. ترک زبان آوری و قصه گیر

18. چشم رضا بر کُن و بگشای گوش

19. هیچ نیی خواجه نزاری برو

20. بیش ز ابلیس مگو وز سروش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شرار سينۀ مجنون ز آتش لیلی
* کباب ساخت همه آهوان صحرا را
شعر کامل
جامی
* صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
* ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
شعر کامل
حافظ
* اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار
* طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد
شعر کامل
حافظ