نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 812

1. شبِ وداع که جانانه را کنار گرفتم

2. به بر گرفته میانش ازو کنار گرفتم

3. سرم ز بادۀ دوشینه مست بود ولیکن

4. همین که روز شد از هجرِ او خمار گرفتم

5. شبی چو دوش و چو امشب شبِ بهشت و جهنّم

6. ز روزگار هنوز امشب اعتبار گرفتم

7. تو آن مبین که شبی بهره از مشاهدۀ او

8. پس از مجاهدۀ چند روزگار گرفتم

9. قیاس کن که برون کرده از بهشتِ برینم

10. به اختیار چنین ترکِ اختیار گرفتم

11. به رمز گفت ز هجران من بدیع نماید

12. که جان بری و همین نکته یادگار گرفتم

13. چو یار گفت سفر کن نزاریا به ضرورت

14. چه کردمی ره غربت به اضطرار گرفتم

15. چو نیک می نگرم راست گفت یارِ عزیزم

16. حدیثِ دوست تصوّر مکن که خوار گرفتم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به شب در باغ گویی گل چراغ باغبانستی
* ستاک نسترن گویی بت لاغر میانستی
شعر کامل
فرخی سیستانی
* ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
* گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
شعر کامل
سعدی
* زدوده تیغها اندر کف ایشان چو نیلوفر
* شده نیلوفر از خون بداندیشان چو آذ‌ریون
شعر کامل
امیر معزی