نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 811

1. دردا که سی ز عمر به غفلت گذاشتم

2. وز روزگار فایده یی بر نداشتم

3. پنداشتم که تابعِ فرمان ایزدم

4. من خود هنوز در طلبِ شام و چاشتم

5. معلوم شد که هیچ ندانسته ام چو چشم

6. از روی عقل بر همه اشیا گماشتم

7. از تیغِ آفتاب اجل سر نبرد کس

8. چندان که سایه بانِ خرد بر فراشتم

9. گر نیکویی نکردم چندی ز فعلِ بد

10. خود را ز جهل رفتم و با خود گذاشتم

11. پرسیدم از پدر نُکَتی وان لطیفه را

12. در خواب بر صحیفۀ خاطر نگاشتم

13. گفتم بگوی تا به چه حالی چه گونه ای

14. گفت ای پسر من آن بدرودم که کاشتم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این صورت بت چیست اگر خانه کعبه‌ست
* وین نور خدا چیست اگر دیر مغانه‌ست
شعر کامل
مولوی
* حافظ چو آب لطف ز نظم تو می‌چکد
* حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
شعر کامل
حافظ
* خرقه درویشی ما چون زره زیر قباست
* پیش چشم خلق ظاهربین قباپوشیم ما
شعر کامل
صائب تبریزی