نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 85

1. قیامت است سفر کردن از دیار حبیب

2. مرا همیشه قضا را قیامت است نصیب

3. به ناز خفته چه داند که دردمند فراق

4. به شب چه می گذراند علی الخصوص غریب

5. به قهر می روم و نیست آن مجال که باز

6. به شهر دوست قدم در نهم ز دست رقیب

7. پدر به صبر نمودن مبالغت می کرد

8. که ای پسر بس از این روزگار بی ترتیب

9. جواب گفتم از این ماجرا بس ای بابا

10. که درد ما نپذیرد دوا به جهد طبیب

11. مدار توبه توقع ز من که در مسجد

12. سماع چنگ تامّل کنم نه وعظ خطیب

13. به مکتب از چه فرستادی ام نکو ناید

14. گرفت ناخن چنگی به ضرب چوب ادیب

15. هنوز بوی محبت زخاکم آید اگر

16. جدا شود به لحد بند بندم از ترکیب

17. به اختیار نزاری سفر نکرد آری

18. ستم غریب نباشد ز روزگار غریب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
* این توانم که بیایم به محلت به گدایی
شعر کامل
سعدی
* وجود عاریتی خانه‌ایست بر ره سیل
* چراغ عمر نهادست بر دریچهٔ باد
شعر کامل
سعدی
* معلم، غالبا، امروز درس عشق می‌گوید
* که در فریاد می‌بینیم طفلان را به مکتب‌ها
شعر کامل
هلالی جغتایی