نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 887

1. منم آخر که چنین بی تو جهان می بینم

2. نه خیال است همانا که چنان می بینم

3. هرچه در آینه ی رغبت دل می نگرم

4. نقش سودای تو بر صورت جان می بینم

5. تو مپندار که آن روی ز چشمم برود

6. بل که در هر چه نگه می کنم آن می بینم

7. جهل مطلق بود از خانه به بستان رفتن

8. تا گلستان تو بر سرو روان می بینم

9. وگر از دست رقیبت که سرش کوفته باد

10. آشکارا نتوان دید نهان می بینم

11. بی تو گر روشنی از چشم نزاری برود

12. سهل باشد که به چشم تو جهان می بینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خاموشی توان شد گوهر اسرار را محرم
* صدف تا بست از گفتار لب، شد مخزن دریا
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر گل که سر از پیرهن غنچه برآرد
* برغفلت ما خنده زنان است درین باغ
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز گوش پنبه برون آرو داد خلق بده
* و گر تو میندهی داد روز دادی هست
شعر کامل
سعدی