نظیری نیشابوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 118

1. بیا که مردم و بر راه چشم جان بازست

2. به گفتگوی تو زخم مرا دهان بازست

3. به خون ما اگرت میل هست مانع نیست

4. می مغانه سبیل و در مغان بازست

5. چو یوسفی تو که از مصر حُسن چون تو کسی

6. برون نیامده تا راه کاروان بازست

7. در آرزوی نثار قدوم تو همه شب

8. گهر فروش دو چشم مرا دکان بازست

9. نمی رود چو گرسنه ولی چه سود از این

10. که خوان وصل پر و دست میهمان بازست

11. چو بلبل قفسم من ازین چه ذوق مرا

12. که گل شکفته و درهای بوستان بازست

13. صمد به جای صنم بر زبانم آمده است

14. بتم فتاده و زنّارم از میان بازست

15. دعا کنید به وقت شهادتم او را

16. که آن دمی است که درهای آسمان بازست

17. مکن شتاب نظیری به کار جان بازی

18. که چشم کارشناسان کاردان بازست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد
* بگذارید که آوازه جنت شنود
شعر کامل
صائب تبریزی
* ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم
* باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
شعر کامل
مولوی
* داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار
* مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست
شعر کامل
سعدی