نظیری نیشابوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 435

1. نه مقامی که در آن زاد سفر تازه کنیم

2. نه غباری که از آن سرمه نظر تازه کنیم

3. سوی این بادیه هرگز نوزیدست نسیم

4. سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم

5. همه از شعله چو پروانه پر انداخته ایم

6. وز طپیدن نتوانیم که پر تازه کنیم

7. تشنه دارند به بحر و دم آبی ندهند

8. خود لب خشک به خوناب مگر تازه کنیم

9. کی بود یار سفرکردۀ ما بازآید

10. جان مشتاق از آن سینه و بر تازه کنیم

11. خلق را فتنۀ این شهر فراموش شده

12. زخم پنهان بنماییم و خبر تازه کنیم

13. وقت آن شد که می از ساغر خورشید زنیم

14. لبی از خندۀ شادی چو سحر تازه کنیم

15. شمس دین اختر اعظم به سعادت خواهیم

16. نوبت سلطنت شمس و قمر تازه کنیم

17. بنده باشیم و ملوکانه حکومت رانیم

18. روش دیگر و آیین دگر تازه کنیم

19. به تضرّع کُلهِ فقر ز سر برداریم

20. پادشاهانه همه تاج و کمر تازه کنیم

21. نقش امّيد نظیری به جهان نتوان یافت

22. به که این تخته بشوییم و ز سر تازه کنیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
* همواره مرا کوی خرابات مقام است
شعر کامل
حافظ
* خوانده ام دفتر پیمان وفا حرف به حرف
* نام خوبان همه ثبت است همین نام تو نیست
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
* بر باغ دانش همه رفته‌اند
شعر کامل
فردوسی