نظیری نیشابوری_دیوانترکیب بند ها (فهرست)

ترکیب بند شمارۀ 1 : این ترکیب موحّدانه در دارالسلطنۀ لاهور در فصل گل و بهار در اوان سرمستی ها در تعریف خرّمی عالم مذیل به نام نامی صاحبی ابوالفتح بهادر عبدالرّحيم خان خانان در استدعای صحبت ایشان گفته شده

1. آن جلوه که در پرده روش های نهان داشت

2. از پرده بر آمد روشی بهتر از آن داشت

3. ذوقی به چمن داد که در خندۀ ابرست

4. شوری ز گل انگیخت که بلبل به فغان داشت

5. امروز که شد عشرت می لعل قبا شد

6. وان روز که بود آفت دی رنگ خزان داشت

7. این جلوۀ حسن است که در پرده نگنجد

8. این قصّۀ عشقست که پنهان نتوان داشت

9. در باغ خروش از در و دیوار برآمد

10. کز غنچه لبان خاک به دل راز نهان داشت

11. بی خواست برآورد سر از طرف چمن ها

12. چندان که زمین تازه نهالان جوان داشت

13. مشّاطگی هر خس و هر خار صبا کرد

14. از بس که چمن غاليه در غاليه دان داشت

15. ایمن نتوان بود که از ابر بهاری

16. شد لاله ستان هرچه زمین ژاله ستان داشت

17. دستار گل امروز نگر گشته پریشان

18. دیروز گر از غنچه به سر تاج کیان داشت

19. تا هست جهان هست. خزانیّ و بهاری

20. دل بستۀ این وضع مكرّر نتوان داشت

21. کو عشق که دود از دل بی درد بر آرم

22. آهی کشم از هستی خود گرد بر آرم

23. عشقست که هم پرده و هم پرده در آمد

24. غمّاز دل و شحنۀ خون جگر آمد

25. عشقست که بگذشته و آیندۀ ما اوست

26. در هر نفسی رفت و به رنگی دگر آمد

27. هان جان و دل آغوش و بغل خوش بگشایید

28. كان یار سفر کردۀ ما از سفر آمد

29. او بود که از سینه به تاراج خرد خاست

30. او بود که بر آتش دل جلوه گر آمد

31. شد حسن چو در جلوۀ خوبی به نظر رفت

32. شد عشق چو در پردۀ سودا به سر آمد

33. آنگاه برانگیخت فراقی و وصالی

34. در صورت یکتایی از آن هر دو برآمد

35. تا چشم حسودی نکند کار درین کار

36. از دل به دل آن عشق بدین سینه درآمد

37. آن یار که معموری دل از ستم اوست

38. صد شکر که این بار ستمکارتر آمد

39. نیک آمدی ای عقل مرا آتش خرمن

40. لبیک زهی چشم امیدم به تو روشن

41. خیزید که گیریم می از ساقی مستان

42. گردیم به حال دل آشوب پرستان

43. جامی دو سه نوشیم و درآییم به بازار

44. سرّ می و میخانه بگوییم به دستان

45. بس نشئه بلندست اگر لب بگشاییم

46. برخویش ببالند ز مستی همه پستان

47. هان ای دل غافل شده هنگام صبوحست

48. گر جام ز ساقی نستانی مزه بستان

49. بی دردسر از خواب برآور که بپیمود

50. بر ما خم و ساغر در و دیوار گلستان

51. برخیز که گر بهره ای از نشئه نداریم

52. باری بنشینیم به همّت بر مستان

53. ایّام بهار آمده و در خانه بماندیم

54. زین شرم که بی می نتوان رفت به بستان

55. تاریکی غم از افق سینه دمیده

56. یک شیشۀ می کو؟ که کنم شمع شبستان

57. در کشور آن قوم که این باده حلالست

58. گلرنگ چو رخسار بهارست زمستان

59. از میکده مگذر که در کعبه فرازست

60. بسیار مدو تیز که این راه درازست

61. آن راز که در صومعه محجوب ریا بود

62. در میکده از صافی دل ها به ملا بود

63. فکری که غم مدرسه و درس همانست

64. در ساغر می نشئه و در ساز نوا بود

65. قهری که شود هیزم او آتش نمرود

66. دیدیم که خاکستر او لطف و عطا بود

67. خمّار دلش خوش که پی می گه و بیگاه

68. هرگاه که رفتیم در میکده وا بود

69. دی راهب بتخانه به من راه حرم را

70. نزدیک نمود ارچه بسی دورنما بود

71. خورشید به زنّار همی بست میانش

72. در بتکده هر ذرّه که بر روی هوا بود

73. دیدیم که در میکده هم شاهد و ساقیست

74. آن خانه برانداز که در خانۀ ما بود

75. او بود که بر هرکه نظر کرد بقا یافت

76. او بود که از هرکه گذر کرد فنا بود

77. این جلوه همانست کزو گریه بجوشید

78. شورش شد و در قالب مجنون بخروشید

79. غافل مگذر بتکده را هم حرمی هست

80. زان سوی خرابات چو رفتی صنمی هست

81. در دیده نمک ریز که خوابت نرباید

82. شایستۀ دریافتن از عمر دمی هست

83. در عشق چو عقل و خرد باده پرستان

84. ویرانم و آگه نه که بر من ستمی هست

85. در شکوۀ دل طفل الف بی نشناسم

86. زین بیش ندانم که ورق را رقمی هست

87. آن نیست که در هجر دلم را نخراشد

88. گر نیست سنان مژه نوک قلمی هست

89. دلتنگی من چون سبب خوشدلی اوست

90. دریوزه کنم از در هر دل که غمی هست

91. ساقی غم نابودن می سخت خماریست

92. مستیم اگر در قدح و جام نمی هست

93. دل بر خود و بر هستی خود از چه نهد کس

94. در هر نفس ما چو وجود و عدمی هست

95. جز جام می عشق که آیینۀ صدقست

96. پیمانۀ زهرست اگر جام جمی هست

97. آن به که بغير از مژۀ تر نشناسیم

98. لب تشنه بمیریم و سکندر نشناسیم

99. گر قیصر و گر ما، همه محتاج گداییم

100. سیلی خور بیش و کم یک خان و سراییم

101. بر خویش گل و برگ بچینیم وگرنه

102. نیکوروش سیر گه نشو و نماییم

103. عقل و دل و ما بی خبرانیم که یک جا

104. صد سال نشینیم و ندانیم کجاییم

105. زین لب که بود بسته تر از کار دل ما

106. صد کار فروبستۀ گردون بگشاییم

107. با آن که ز بال مگسی سایه ندیدیم

108. هرجا که نشینیم ثناگوی هماییم

109. شوقی نه گریبان کش و عشقی نه عنان گیر

110. مشکل که ازین پردۀ ناموس برآییم

111. از هستی ما تا رمقی همره ما هست

112. گر هم تک بادیم که در قید هواییم

113. انصاف نداریم که با خرمن مقصود

114. در حسرت کاهی که برد کاه رباییم

115. خون از جگر غنچه گشودیم نظیری

116. بخروش که بر طرفه گلی نغمه سراییم

117. می آن نکند با تو که عشق تو به جان کرد

118. غم با دلم آن کرد که با باغ خزان کرد

119. داغ دلم افروخته تر شد ز چراغم

120. هم منصب پروانه بود پنبۀ داغم

121. در پوست نمی گنجد ازین نشئه نشاطم

122. بردست نمی استد ازین باده ایاغم

123. صد سال گر از گل به مشامم نرسد بو

124. افسرده نگوید به خزان بلبل باغم

125. بر شعلۀ خورشید زند طعنه فروغم

126. بر گرمی پروانه زند خنده چراغم

127. سرگرمی بازار جنون باد مبارک

128. آشفتگیی هست به سودای دماغم

129. دیوانگی آشفتۀ تمکین و تمیزم

130. فرزانگی آفت زدۀ لابه و لاغم

131. آن جا که منم پیر و جوان بی خبرانند

132. کس رنجه مسازید و مگیرید سراغم

133. صبحم به خراش جگر و سینه دمیده

134. روزم شده پیدا به جگر خونی داغم

135. روز سیهی دیده ام از هجر که امشب

136. در پیش نظر صبح نماید پر زاغم

137. نازک تر از ایّام بهارست تموزم

138. خورشید فرو می چکد از چهرۀ روزم

139. قهرش به سخن تیغ و به دم نیشترم کرد

140. زهر دل کافور مزاج نظرم کرد

141. چون خندۀ ناخوش دهنان بی نمکم ساخت

142. چون گریۀ صاحب غرضان بی ثمرم کرد

143. بیش از همه در دیدۀ غم کرد عزیزم

144. در چشم نشاط از همه کس خوارترم کرد

145. از خلوت شرم و ادب آورد برونم

146. در معرکۀ شور و جنون جلوه گرم کرد

147. یک شب به در صبح وصالم نرسانید

148. این بخت که درماندۀ خواب سحرم کرد

149. من بی خودم از لطف کجا بود که ساقی

150. یک جرعه میم داد که خون در جگرم کرد

151. کی بود که فرصت دلی از خنده خوشم ساخت

152. کی بود که قسمت لبی از گریه ترم کرد

153. کامی به مراد دل خود برنگرفتیم

154. زان روز که طالع به وفا همسفرم کرد

155. گفتم سخن عشق به رندی نشدم فاش

156. نفرین خرابات چنین دربدرم کرد

157. اینها چه که از پردۀ هستیم برآورد

158. از بندگی خاطر خویشم بدر آورد

159. شادم که دوا درد مرا سود ندارد

160. بیماری عشقست که بهبود ندارد

161. یک کس به در صومعه مقبول نظر نیست

162. نازم به خرابات که مردود ندارد

163. سرگشته زدم گام به هر جا و ندیدم

164. یک ذرّه که ره جانب مقصود ندارد

165. صد مرتبه زد بخت به هم زیج و رصد را

166. این هفت فلک اختر مسعود ندارد

167. بی فایده بر آتش دل ناله سپندست

168. در مجمر ما بو شکر و عود ندارد

169. ای خرمنم آتش زده از من چه گریزی؟

170. اندیشه مکن آتش من دود ندارد

171. گو گریه مکن شور کز آن كان نمک نیست

172. یک دل که کباب نمک آلود ندارد

173. تا از خبر صحبت صاحب نشوم شاد

174. شادی دلم از نغمۀ داوود ندارد

175. افغان که هلال شب عیدم به خسوفست

176. خورشید مرا ساعت نوروز کسوفست

177. زان دم که به افسون طبیبانت نیازست

178. عیسی به فسون دم خود بر سر نازست

179. در آرزوی صحت تو لحظه بر ایّام

180. همچون شب عید ست که بر طفل دراز ست

181. کار تو نه کاریست که آن فاتحه خواهد

182. در عقدۀ این کار ندانم که چه رازست

183. برخیز که مفتاح دعا زیر سر تست

184. برخیز که درهای اجابت ز تو بازست

185. از عارضه غم نیست که چون دولت دانات

186. در غیب حکیمی است که بیمارنوازست

187. بر مركب صحّت نتوان تاخت همه عمر

188. میدان جهان پر از نشیبست و فرازست

189. باد ار به گلستان تو آسیب رسانید

190. آن نیز ز آسیب گلستان به گدازست

191. تا بوی گل تازه دماغ تو گرفتست

192. در موسم گلزار در باغ فرازست

193. در فتنه تو را ذات خوش از فتنه مصونست

194. چون نرگس بیمار که بر بستر نازست

195. ملک از حشر فتح تو نقصان نپذیرد

196. غم کیست؟ کز اقبال تو درمان نپذیرد

197. چون ناله نهم بر سر افلاک قدم را

198. از ضعف برون آورم احسان و کرم را

199. گر یک تنه بر قلب ملایک نتوان تاخت

200. از اشگ جهانگیر کشم خیل و حشم را

201. برخیز که امروز به خوش کردن دل ها

202. گیتی به حق صحبت تو خورده قسم را

203. دیروز که سرّ دل و مقصود اجابت

204. در کار تو می رفت عرب را و عجم را

205. در فکر تو عاشق به سئوال لب معشوق

206. در خاطر آشفته نمی گفت نعم را

207. حسن از پی شوریدگی عشق بیا راست

208. ز آشفتگی عارضه ات زلف بخم را

209. عشّاق چو دیدند مبارک الم تو

210. در عشق فزودند به پیرایه الم را

211. صد شکر که در ساعت فرخندۀ نوروز

212. آراسته دیدیم به جم مسند جم را

213. آن رفت که بی زلّۀ خوانت فلک پیر

214. سیریّ شکم نام همی کرد درم را

215. نام تو که گنجیده به هر ذرّۀ جانم

216. از غایت تعظیم نگنجد به زبانم

217. خاری که به پای تو خلد باغ يقين است

218. سنگی که به راه تو فتد کعبۀ دین است

219. در عزم قوی باش که اندر ره دولت

220. مفتاح نجاتست به هرجا که کمین است

221. در خوش دلی آویز که با عمر تو ایّام گ

222. گر رشتۀ بگسسته بود حبل متین است

223. بردار نقاب از رخ و تسکین دلی ده

224. پیرایۀ حسنت نه به مصر و نه به چین است

225. بر بستر نازست اگر جلوۀ قدّست

226. در پردۀ حسنست اگر چین حبین است

227. در خلوت ما هرکه نه پروانه برون باد

228. شمع از نظر چشم بدان خانه نشین است

229. تا دهر تو را داروی تلخی بچشاند

230. دولت ز یسارست و سعادت زیمین است

231. در کار تو از بی خردی گر بدییی کرد

232. آن خاصیت طینت دهرست نه کین است

233. زایّام مکن شکوه که باشد غم ایّام

234. نوش دم زنبور که با نیش قرین است

235. گو حادثه بر حادثه در ملک بقا باش

236. با ایرج و داراب تو در ظلّ خدا باش


بعدی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر تن از دار فنا بیجگران می لرزند
* ما ازین پنبه چو حلاج رسن ساخته ایم
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
* به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
شعر کامل
حافظ
* ما را به جرم عشق تو کشتند منکران
* سرمایهٔ ثواب شد آخر گناه ما
شعر کامل
فروغی بسطامی