عبید زاکانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 51

1. شرم دار ایدل از این دهر رهائی تا چند

2. بیخودی تا به کی و بیهده رائی تا چند

3. نیست کار تو به سامان و کیائی به نوا

4. غره گشتن به چنین کار و کیائی تا چند

5. با چنین مال و بقائی و متاعی که تراست

6. لاف قارونی و دعوی خدائی تا چند

7. تن مقیم حرم و دل به خرابات مغان

8. کرده زنهار نهان زیر عبائی تا چند

9. دنیی و آخرتت هر دو هوس میدارد

10. یک جهت باش چو مردان دو هوائی تا چند

11. ضامن نفس گر اینست بدین راضی شو

12. غم درویشی و بی‌برگ و نوائی تا چند

13. از در رحمت حق جوی گشایش چو عبید

14. بر در بستهٔ مخلوق گدائی تا چند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوشم از گریه خود، گر چه همه خون دل است
* زانکه بوی تو ز هر قطره خون می آید
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* نیستی آگه چه گویم مر تو را من؟ جز همانک
* عامه گوید «نیستی آگه ز نرخ لوبیا»
شعر کامل
ناصرخسرو
* پندم مده ای دوست که دیوانه سرمست
* هرگز به سخن عاقل و هشیار نباشد
شعر کامل
سعدی