عبید زاکانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 62

1. از دم جان بخش نی‌دل را صفائی میرسد

2. روح را از نالهٔ او مرحبائی میرسد

3. گوئیا دارد ز انعامش مسیحا بهره‌ای

4. کزدم او دردمندان را دوائی میرسد

5. یا مگر داود مهمان میکند ارواح را

6. کز زبان او به هر گوشی صلائی میرسد

7. آتشی در سینه دارد نی چو بادش میدمد

8. شعلهٔ او بر در هر آشنائی میرسد

9. بیدلان بر نغمهٔ او های و هوئی میزنند

10. بی‌نوایان را ز ساز او نوائی میرسد

11. نعره‌ای گر میزند شوریده‌ای در بیخودی

12. از پیش حالی به گوش ما صدائی میرسد

13. نالهٔ مسکین عبید است آن که ضایع میشود

14. ور نه آن نالیدن نی هم بجائی میرسد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دم مرگ چون آتش هولناک
* ندارد ز برنا و فرتوت باک
شعر کامل
فردوسی
* آبنوسم در بن دریا نشینم با صدف
* خس نیم تا بر سر آیم کف بود همتای من
شعر کامل
خاقانی
* در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
* کوته کنیم که قصه ما کار دفترست
شعر کامل
سعدی