اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 132

1. با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست

2. دل ریشست و تن زار و دگر چیزی نیست

3. دل من بردی و گویی که: ندانم که کجاست؟

4. از سر زلف سیاه تو به در چیزی نیست

5. سینه را ساخته بودم سپر تیر غمت

6. دل نهادم به جراحت، که سپر چیزی نیست

7. بدو چشمت که: مرابی‌تو به شبهای دراز

8. تا دم صبح بجز آه سحر چیزی نیست

9. گفته‌ای: درد ترا نیست نشانی پیدا

10. اشک چون سیم ببین، روی چو زر چیزی نیست

11. آبرویی نبود پیش تو من بعد مرا

12. که برین چهره بجز خون جگر چیزی نیست

13. دیگران را همه اسبابی و مالی باشد

14. اوحدی را بجزین دیدهٔ تر چیزی نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نگارندهٔ چرخ گردنده اوست
* فرایندهٔ فره بنده اوست
شعر کامل
فردوسی
* رز به اندک روزگاری بر سر آمد از چنار
* هر سبکدستی عنان تاک نتواند گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو در جنگ آیی روم من به صلح
* خدای جهان را جهان تنگ نیست
شعر کامل
مولوی