اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 137

1. دوش چون چشم او کمان برداشت

2. دلم از درد او فغان برداشت

3. حیرت او زبان من در بست

4. غیرتش بندم از زبان برداشت

5. بنشینم به ذکر او تا صبح

6. صبح چون ظلمت از جهان برداشت

7. مطرب آن نغمهٔ سبک برزد

8. ساقی آن ساغر گران برداشت

9. می و مطرب چو در میان آمد

10. بت من پرده از میان برداشت

11. چون بدید این تن روان رفته

12. بنشست و قلم روان برداشت

13. از تنم رسم آن کمر برزد

14. وز دلم نسخهٔ دهان برداشت

15. جان و جانان چو هر دو دوست شدند

16. تن آشفته دل ز جان برداشت

17. بر گرفت از لبش به زور و بزر

18. همه کامی که می‌توان برداشت

19. اوحدی را چو زور و زر کم بود

20. دست زاری بر آسمان برداشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا که سرانگشت تاک کرد خزان فندقی
* کرد چمن پرنگار پنجهٔ دست چنار
شعر کامل
خاقانی
* ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
* با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت
شعر کامل
حافظ
* نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشید
* این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
شعر کامل
حافظ