اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 281

1. هر که در حلقهٔ زلف تو گرفتار بماند

2. همچو من سوخته و خسته دل و زار بماند

3. دل من، کو گرو مهر ببرد از همه کس

4. از دغا باختن چشم تو عیار بماند

5. عمر من در سرکار تو رود، می‌دانم

6. خود پدیدست که: از عمر چه مقدار بماند؟

7. اگر از پای در آییم به سر باید رفت

8. ننشینیم که دست طلب از کار بماند

9. خرقه پوشیده که زنار بیندازد گبر

10. من به می خرقه گرو کردم و زنار بماند

11. هیچ شک نیست که: بسیار بماند سخنم

12. سخن سوختگان بود که بسیار بماند

13. اوحدی، خون دلت گر بخورد دوست مرنج

14. تا نگویند که: از یار دل یار بماند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دور فلک به چشم تو تعلیم سحر داد
* تا چشم بند مردم دوران کند تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* ز نقش خط که به رخسار ارغوان زده ای
* رقم به خون من ای نازنین جوان زده ای
شعر کامل
حزین لاهیجی
* ساقیا آمدن عید مبارک بادت
* وان مواعید که کردی مرواد از یادت
شعر کامل
حافظ